صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 9025
تعداد نوشته ها : 10
تعداد نظرات : 4

Rss
طراح قالب
212

بودا به دهي سفر كرد

زني كه مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وي باشد.
بودا پذيرفت و مهياي رفتن به خانه‌ي زن شد.
كدخداي دهكده هراسان خود را به بودا رسانيد و گفت : اين زن، هر  ز  ه  است به خانه‌ي او نرويد !
بودا به كدخدا گفت : يكي از دستانت را به من بده !!!
كدخدا تعجب كرد و يكي از دستانش را در دستان بودا گذاشت.
آنگاه بودا گفت : حالا كف بزن !!!
كدخدا بيشتر تعجب كرد و گفت: هيچ كس نمي‌تواند با يك دست كف بزند ؟!!
بودا لبخندي زد و پاسخ داد : هيچ زني نيز نمي تواند به تنهايي بد و هر   ز   ه باشد، مگر اين كه مردان دهكده نيز هر  ز  ه باشند.
بنابراين مردان و پول‌هايشان است كه از اين زن، زني هر  ز  ه ساخته‌اند

دسته ها : انديشه
X